Sunday, December 20, 2009

منتظری، آنکه در عمل نشان داد که حکومت از عطسه بز بی‌ ارزشتر است مگر آنکه بتوان حقی‌ را با آن به پا داشت.


منتظری کسی‌ بود که در اوج قدرت وقتی‌ که قائم مقام رهبری بود و همه میدانستند که خمینی چندان زنده نخواهد ماند، به جای آنکه در اندیشه حفظ و تضمین قدرت برای خودش باشد، به اقامه حق پرداخت و بانگ اعتراض برآورد بر علیه ستم و شکنجه و اعدام. زیباتر آنکه دفاع او از حقوق زندانیانی بود که نه تنها هیچ سنخیت و قرابتی با او نداشتند، بلکه دشمنی هم داشتند. اما مگر یک اصولگرای واقعی‌ میتواند حق و عدالت را تنها برای انسان‌های نزدیک و شبیه به خودش بخواهد؟ درست مانند مقتدایش علی‌ که بالاترین فریادش و آرزوی مرگ کردنش وقتی‌ بود که بر زنی‌ یهودی ستم رفت نه وقتی‌ که بر ابوذر یا عمار ستم رفت.

مولایش ۵ سال خانه نشین بود، او را ۲۰ سال اعلمیتش و حتا وجودش را انکار کردند، فرزند، داماد و حتا نوه‌هایش را دستگیر کردند، و جسم نحیفش را محصور کردند، اما هرگز نتوانستند روح بزرگش را به بند کشاند و از راهیابی او به قلوب ملت ایران جلوگیری کنند.

حال منتظری را مقایسه کنید با شخص دیگری که تلاش فراوانی‌ می‌کند خود را به عنوان علی‌ زمان جا بیاندازند، این فرد در ۲۰ سال گذشته مشغول ریزاندن و رویاندن بوده (رجوع کنید به نظریه ریزش و رویش ارائه شده توسط ایشان)، ریزشی‌ها کسانی‌ هستند که کوچکترین انتقادی از ایشان کرده باشند، منتقدین ابتدا به نداشتن بصیرت، بعد به ساده لوح و فریب خوردگی متهم میشوند، در مرحله بعد اگر فرد تسلیم زور نشود اگر از بزرگان باشد به لقب طلحه و زبیر ملقب میشود و محصور میشوند و اگر از شهروندان عادی باشد یا سر به نیست میشود، یا زندانی و مورد تجاوز و یا با تهدید و گروگان گیری خود و اعضا خانواده مجبور به سکوت یا مهأجرت از کشور. رویشی‌های این حضرت نیز یا از طیف نورستگان فرومایه جویای نام مانند امسال شجوئی، تائب، سالک، فاطمه رجبی، مصلحی، نقدی هستند یا کسانی‌ مثل یزدی و مرتضوی هستند که به دلیل داشتن پرونده فساد ناچار به همراهی با ایشان تا درب جهنم هم هستند، یا از جنس نوکران خانه زادی مثل حجازی و وحید که اکنون دیگر ارباب آقا شده اند، یا مهجورانی از جنس خزعلی و جنتی که گویا اسمشان در لیست قبض روحی‌های عزراییل زیر پونز قرار گرفته. خلاصه در یاران حضرتش نه یک تن انسان خدا ترس دیندار به چشم می‌خورد و نه یک آزاده.

بر خلاف علی‌ که مظهر شجاعت و فتوت بود این فرد مدعی علی‌ زمان بودن از سایه خودش هم میترسد و دائم دون کیشت وار در حال مبارزه با موجودات توطئه گر موهومی است. آزاده نبودن این فرد البته از یک سؤ به دلیل وابستگی جسمیست به مصرف مواد، از سویی به سبب سنتی‌ است که خود او با کشتن احمد خمینی پایه گذاری کرد و طبیعی است که اکنون از آینده اهل بیت خود خائف باشد. و از سویی نیز به دلیل وابستگی روحی‌ به یک تیم کوچک از رویشی‌های خودش مانند نقدی و وحید و حجازی است است که این فرد به دلیل از دست دادن دوستان واقعی‌ هر روز بیش از پیش هویت خود را در این گروه مخلوقات خودش جست و جویی می‌کند.

به نظر نمیرسد انتخاب فرد شایسته لقب علی‌ زمان بین منتظری و فرد دوم، انتخاب چندان سختی باشد.