این چند روز نظراتی در بالاترین مطرح شده که نشان میدهد بعضی ها مقاومت بازار را شایسته حمایت نمیدانند، من اینجا سعی میکنم به چند استدلال که این دوستان مطرح کرده اند پاسخ بدهم:
استدلال اول: بازار در اعتراضات به انتخابات از جنبش حمایت نکرد، پس ما هم نباید از آنها حمایت کنیم
پاسخ:
اکثر بازاریها و خانواده آنها مثل بقیه ملت، به شکل فردی در تظاهرات ها، الله اکبر ها، و سایر حرکت ملت حضور داشته اند، طبیعی است که یک بازاری این روزها از ابزار مغازه اش در یک مساله صنفی مثل بحث مالیاتها استفاده کند، درست مثل وقتی که تاکسی داران با ابزار تعطیلی تاکسی خود و کارگران ایران خودرو با ابزار تعطیل خط تولید به مسائل صنفیشان اعتراض میکنند، اما اینکه از بازاریها انتظار داشته باشیم از ابزار بستن مغازهشان در یک مساله سیاسی (غیر صنفی) مثل انتخابات استفاده کنند، مانند این است که از تاکسی داران بخواهیم با تاکسیشان بیایند به وسط تظاهرات، یا کارگران ایران خودرو خط تولید را به خاطر انتخابات تعطیل کنند یا کارمندان وزارتخانهها یا صاحبان اموزشگاههای خصوصی، محل کارشان را به خاطر انتخابات تعطیل کنند.
این البته انتظار نا بجایی نیست اگر آن را از همه اقشار طلب کنیم و بگوییم که همه اقشار باید علاوه بر خودشان از ابزار کارشان هم باید به نفع جنبش استفاده کنند، ولی نا عادلانه این است که ما فقط از یک صنف (بازاری) انتظار داشته باشیم کاری را انجام دهد که هیچ قشر دیگری فعلا قادر به انجامش نبوده. بماند که خیلیها در بازار سعی کردند این کار را بکنند و خیلی از آنها از خانواده زندانیان حمایت کرده و میکنند.
استدلال دوم: هدف بازاریها حمایت از جنبش نیست، بلکه فقط برای فرار از مالیات است، هر دولت دیگری هم بود اینها نمیخواستند مالیات بدهند.
پاسخ: درست است که آنها برای مالیات این اعتراض را میکنند گرچه بعید نمیدانم اگر برای خیلی از آنها شاید فرصت و محملی هم باشد تا بغض فرو خوردهشان از این حکومت را هم نشان دهند، ولی نیتشان هرچه که میخواهد باشد، در شرایط امروز ایران یکی از شرافتمندانه کارها فرار از مالیات است، ما حکومتی داریم که با پول این ملت سلاح میخرد و اراذل استخدام میکند تا با مردم خود بجنگد، حال آیا با چنین دولتی شما خوش حال میشوید که این دولت بتواند درامد بیشتری از مالیات کسب کند تا بتواند بهتر به مواجب بگیران خود ساندیس رسانی کند یا هر یک ریالی که کمتر از جیب افراد (ولو بگوییم اصلا قشر سرمایه دار زالو صفت) به جیب دولت برود به نفع همه است.
اگر یک تومن در جیب سرمایه دار زالو صفت بماند بدترین بلایی که سر من و شما میاید این است که بچه این آقا بجای یک ماشین، دو تا ماشین میخرد و بیشتر به من و شما پز میدهد، ولی این یک تومن اگر به جیب حکومت برود با آن بجای یک کهریزک، دو تا کهریزک میسازد، حالا شما ترجیح میدهد این یک تومن در جیب زالو بماند یا در جیب حکومت؟
استدلال ۳: وقتی کارگر و معلم و کارمند دارند مالیات میدهند، چرا مالیات بازاری دو برابر نشود؟
استدلال: فرض غلطی در این استدلال این است است که اگر حکومت یک جایی یک درامد اضافی کسب کرد حاضر است از درآمدش در جای دیگری صرف نظر کند، مگر وقتی درامد نفتی ۴ برابر شد کارگر و معلم بخشودگی مالیاتی گرفتند که حالا با افزایش مالیات بازاری، تغییری به نفع اقشار ضعیفتر پیش بیاید؟ نظام ولایی، دولت سوئد نیست که بگوییم هرچه بیشتر پولدار تر شود بیشتر به جامعه خدمات بدهد،
بله این دولت هر چه پولدارتر شود به یک اقشاری بیشتر میرسد ، ولی گیرندگان کمک هیچگاه نیازمندان واقعی نبوده و نخواهند بود، با پول زیادتر تنها اقشاری مانند مزدوران داخلی (باتوم و کهریزک وساندیس اضافی، سفر زیارتی و بیمه مجانی برای همه بسیجیها، ....) و مزدورن خارجی (طالبان، بمب گذران القاعده در عراق، حزب الله، ونزوللا، جزایر کومور، بولیوی، سری لانکا، نیکاراگوا،...) وضعشان بهتر میشود.
در ثانی حالا که چنگال این حکومت در بدن اقشاری مثل معلم، صنعت گر و کارگر هست، آیا ما باید تلاشمان را بگذریم روی اینکه این چنگال را از بدن این اقشار بیرون بیاوریم یا اینکه بگوییم "ظلم با السویه عدل است" و بنابراین سعی کنیم چنگال را به بدن همه اقشار از جمله بازار هم هر چه بیشتر فرو کنیم!
نتیجه گیری:
به نظر من حاکمان ایران عاشقانه و با حسرت به مدل حکومتی کره شمالی نگاه میکنند و آرزویشان این است که جامعه ایران آن چنان زبون بود که مجتبی هم میتوانست به اسودگی کیم جونگ ایل بر جای پدرش تکیه بزند، به نظر من آنچه که تاکنون این حاکمان را از رسیدن به هدفشان باز داشته نه وجود میلیونها شهر نشین روشنفکر و هزاران استاد دانشگاه نظریه پرداز بلکه به دلیل وجود گردش اقتصادی در سایه و حجم بالای پولهای تا حدی خارج از تیر رس حکومت است. شعار فریبنده شفافیت اقتصادی و نور افکن تابانیدن بر همه زوایای اقتصاد برای کشورهای دمکراتیک بسیار زیباست اما برای ایران با این حکومتی که کمر به قتل جامعه مدنی بسته سمی مهلک است. هرچه حجم اقتصاد سایه (منظور فقط بخش سایه غیر حکومتی است، نه شرکتهای در سایه سپاه و بسیج) بیشتر باشد، امکان سلطه کامل حکومت بر کلّ جامعه و تبدیل ایران به کره شمالی سخت تر میشود، به نظر من وجود هر یک بازاری یا حتا دستفروش لب خیابان که در آمدی خارج از حیطه نظارت دولت دارد بسیار مفید تر است برای بقای جامعه مدنی، از هزاران کارمند دولتی و اساتید دانشگاهی روشنفکری که چک حقوق آخر ماهشان باید از زیر دستان احمدی نژاد ردّ شود.
تا زمان برقراری دموکراسی در ایران بیاییم هم خودمان از مالیات و شفافیت اقتصادی فرار کنیم، و چه شخصا موفق شدیم یا نه، از فرار اقشار دیگر هم حمایت کنیم. یادمان باشد که یکی از روحیات منفی و تفکرات غلطی که در طول تاریخ کمک کرده به بقای حکومتهایی مثل استالین، یا کیم جونگ ایل همین است که بگوییم حالا که من خودم در زیر دست جلاد هستم، پس بگذار بقیه را هم بیاورم زیر نور افکن جلاد تا شاید فشار روی خودم کم شود!
بکوشیم که همه نورافکن ها، دوربینهای مدار بسته و سیستمهای اتوماسیون کامپیوتری که دولت ما را مانند دولت رمان ۱۹۸۴ مقتدر میکند از کار بیفتند!