Tuesday, January 31, 2012

از این پس به جای واژه بی‌ مسمای "تک نرخی کردن نرخ ارز" سیاست جدید اعلام شده بانک مرکزی را این گونه بنامید:

از این پس به جای واژه بی‌ مسمای "تک نرخی کردن نرخ ارز" سیاست جدید اعلام شده بانک مرکزی را بنامید: "حذف پلیسی‌ ۸۰% متقاضیان ارز از بازار و تغذیه نصفه نیمه ۲۰% باقیمانده با نرخ دولتی به شرط اینکه ثابت کنند ارز را برای آن کارهایی‌ که حکومت مجاز میشمارد نیاز دارند"

*توضیح: تبدیل دارائیهای ریالی شهروندان به ارز برای محافظت از خود در برابر تحریمها یا تورم ایجاد شده توسط دولت به هیچ وجه مجاز نیست، چون باعث میشود پول شهروندان از معرض دستبرد (ببخشید دسترس) دولت خدمتگزار خارج شود.

Friday, January 27, 2012

ماجرای گرگی که لباس سگ‌ گله پوشیده بود

یکی‌ بود یکی‌ نبود، توی ده شلمرود هفتاد میلیون گوسفند بودند که شب و روز کار میکردند تا یک لقمه علف گیر بیارن و بخورن. از اون طرف هم یک سگ گله بود که میگفت نژادش احمدی است ولی‌ در واقع از نژاد گرگ بود و تا این گوسفندای بیچاره میخواستن یه کمی‌ دنبه دار و سرحال بشن آقا گرگه میزد به گله و در هر حمله مقداری از دمبه هر گوسفند را می‌برید و میخورد. اولا رسمش بود که درصد سالانه دنبه دزدی خود را از طریق بانک مرکزی مزرعه اعلام میکرد ولی‌ این اواخر قدغن کرده بود که دیگه بانک مرکزی هم حق اعلام نرخ دنبه دزدی را نداره و هرچی‌ کارشناسان میگفتن اعلام نرخ دنبه دزدی لازم است تا گوسفندان تکلیف خود را بدانند، به بهانه اینکه اعلام نرخ تورم محرمانه است از این کار شانه خالی‌ میکرد یا اینکه یک نرخ الکی‌ پایین را اعلام میکرد.

یه روز گوسفندا شنیدند که این گرگ سگ‌ نما پاشو از گلیمش درازتر کرده و بزرگان ده‌‌‌ توی شورای امنیت روستا تصمیم گرفتن با تحریم و بلوکه کردن دارائیهای این گرگ سگ‌ نما او‌را از پا درآورند. در پی‌ این خبر عده‌‌ای از گوسفندان که ازینکه این آقا گرگه دائم دنبه اونها را می‌برید خسته شده بودند به این فکر افتادند که خودشون و هر چی‌ داشتند را از مزرعه زیر قلمرو این گرگ در بیارن.

در واکنش به فرار گوسفندان، آقا گرگه اعلام کرد که از این پس کسی که بخواهد دنبه خود را از زیر دندان او در آورد قاچاقچی محسوب میشود و خروج کسانی‌ که به دلایلی غیر از زیارت و درمان بخواهند خارج شوند مجاز نیست.

اما هر روز گوسفندان زرنگ بیشتری خود را نجات میدادند و البته با فرار این عده‌ از گوسفندا آقا گرگه میموند و تعداد کمتری گوسفند که هنوز حاضر بودن زیر نفوذ این گرگه باشند و مثل گذشته همه چیز خود را به واحد پولی‌ آقا گرگه نگاه داشته بودند و آقا گرگه حالا هربار ازونها دنبه بیشتری می‌برید که جبران اونهایی که از دستش در رفته بودند هم بشه. این دسته از گوسفندان که مونده بودند به جای اینکه به فکر نجات خود از قلمرو آقا گرگه باشند، مدام به بقیه که مزرعه را ترک میکردند غر میزدند که چرا با فرار کردن از دست گرگ باعث سقوط واحد پولی‌ مزرعه میشوند و به اقتصاد ملی‌ مزرعه آسیب میزنند و آقا گرگه را با اونها تنها میگذرند.

این دسته از گوسفندان که تنبلی یا کم عقلی مانع از فرارشان میشد به جای درمان درد خود، با گرفتن ژست مزرعه پرستی‌ داد سخن میدادند که یک گوسفند دارای عرق مزرعه‌ای باید هرچی‌ هم آقا گرگه دنبه‌اش را برید از زیر دندون گرگ در نره و زندگی‌ خود را به واحد پول اجانب تبدیل نکنه. آنها حتا امیدوار بودند که آقا گرگه بتونه مانع خروج گوسفندان فراری از مزرعه شود. راستی‌ شما جز کدوم دسته از گوسفندان هستید؟

آیا آنچه که بانک مرکزی با بوق و کرنا در سایتهای حکومتی اعلام کرده را می‌توان تک نرخی کردن ارز نامید؟

از نظر اقتصادی وقتی‌ قیمت کالایی را تک نرخی می‌نامیم که هر کس هر مقدار از آن کالا بخواهد را بتواند در قیمت مذکور بخرد.

تقاضای دلار از ۳ بخش تشکیل میشود، ۱-تقاضای سرمایه گذاری و ۲-تقاضای مصرفی غیر رسمی‌ ۳-تقاضای مصرفی مجاز و رسمی‌.

یکم: در شرایط امروز بخش عمده تقاضای دلار اکنون مربوط به تقاضای سرمایه گذاری است نه تقاضای مصرفی. این تقاضای سرمایه گذاری از جانب عموم ملت دارد انجام میشود چون ملت بالاخره دارند متوجه میشوند که با نگهداری سرمایه خود به ریال در واقع دارند هر ساله نیمی از ارزش واقعی‌ دارائی خود را به دلیل تورم ناشی‌ از چاپ پول توسط دولت از دست میدهند. این وضع شامل کسانی‌ که دلشان به دریافت بهره بانکی‌ ۱۵% یا حتا ۲۱% خوش بوده هم میشود. و تازه از این پس همگان می‌دانند که با اجرائی شدن تحریم نفتی‌ و بانک مرکزی و خشک شدن چشمه درامد ارزی کشور هیچ حدی برای سقوط ریال قابل تصور نیست و ارزش واقعی‌ دارائی ریالی آنها ممکن است همچنان که در عراق تحت تحریم دوران صدام یا در زیمبابوه رخ داد به یک هزارم هم برسد.

دوم: بخش کوچکتری از تقاضا مربوط به مصارف غیر رسمی‌ است مثل ارز مازاد بر آن ۱۰۰۰ دلار سهمیه‌ای که هر مسافر با خود به خارج میبرد و واردات غیر رسمی‌.

سوم: بخش بسیار کوچکتری از تقاضای دلار، تقاضای مصرفی رسمی‌ است. این بخش شامل آن ۱۰۰۰ دلار سالی‌ یکبار کذایی که به مسافران تخصیص می‌یابد و واردات رسمی‌ و دارای مجوز میشود.

کاری که دولت کرده و اسم آنرا تک نرخی کردن گذارده و اگر دقت کنید سایتهایی مثل مهرنیوز و رجا نیوز و برخی‌ آیدی‌های مشکوک بالاترین هم با لینک دادن پی‌ در پی‌ به این سایتهائی حکومتی مدام آنرا توگویی که اقدام جدیدی است دارند در بوق میکنند این است که آن ۳،۴ نرخ مختلفی‌ که برای ارز سهمیه‌ای در بخش تقاضای مصرفی رسمی‌ قبلا هم اعمال میکرد را تبدیل به یک قیمت کرده، اما هم سهمیه به جای خود در بخش مصرفی باقی‌ است و تازه کاهش هم یافته (مثل کاهش ارز ناچیز تخصیصی به مسافران از ۲۰۰۰ به ۱۰۰۰ و یک بار در سال کردن آن، و یا کاهش شدید ارز اختصاصی به صنایع). اما مشکل اصلی‌ باز جای دیگریست و آن این است که در این به اصطلاح بازار تک نرخی همچون گذشته دو بخش عظیم تقاضای سرمایه گذاری و مصرفی غیر رسمی‌ قرار نیست از این مائده تک نرخی بهشتی‌ هیچ بهره‌ای داشته باشد و به جای ارز تک نرخی، روبرو هستند با چماق و بازداشت و تهدید قضایی‌ مردم و صرافان و حتا منابع خبری مبنی بر اینکه هیچ کس حق اعلام نرخی غیر از آن نرخ خیالی تک نرخی را ندارد.

در این روزها احتمال دارد افرادی به مدت چند روز شانتاژ خبری پیرامون این به اصطلاح ارز تک نرخی را باور کنند و ارز خود را بفروشند، قطعاً ساده لوحی این گروه فرصت مناسبی فراهم خواهد کرد برای آنها که درک درستی‌ از اثرات جدی و بازگشت ناپذیر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران دارند تا آنها بتوانند باقیمانده دارائی ریالی خود را هم به ارز و طلا تبدیل کنند.

Sunday, June 26, 2011

هیچ ملتی‌ حق ندارد "سلب حق رای از خود" را به رای گیری بگذارد

بعضی‌‌ها یک جوری از رفراندوم صحبت میکنند، انگار هر چیزی را میشود به رفراندوم گذاشت، بله خیلی‌ چیزها را می‌توان به رفراندوم گذاشت، مثل اینکه آیا قدرت اصلی‌ دست پارلمان باشد یا دست رئیس جمهور، یا اینکه آیا دوره نمایندگی‌ ۴ سال باشد یا ۶ سال، ولی‌ موضوعاتی هم هست که هیچ ملتی‌ حق ندارد اصلا آنها را به رای بگذارد ولو اینکه اکثریت ملت هم با آن موافق باشند. ممنوعیت رای گیری این گونه موارد، ممنوعیت عقلیست و هیچ ملتی‌ حق ندارد با رای گیری دست و پای خودش را ببندد و قوانین بر ضدّ عقل و آزادی آینده خود امضا کند.

در واقع بحث این است که یا شما انسان آزاد هستی‌ یا نیستی‌، اگر آزاد نیستی‌ و برده هستی‌ که پس رای امروزت هم بی‌ ارزش است، اگر هم آزاد هستی‌ که پس عقلا اجازه نداری پای سندی را امضا کنی‌ که در آن نوشته که شما از این پس برده یا گوسفند خواهی‌ بود، چون به محض اینکه چنین چیزی را امضا کنی‌ معلوم میشود که پس از اول هم گوسفند بودی، پس به عنوان یک گوسفند حرف و رای امروزت هم باطل است.

مثال‌هایی‌ از آنچه که هیچ ملتی‌ حق ندارد آنرا به رای بگذرد،

رفراندوم برای برقراری سیستم سلطنت یا ولایت فقیه از این دست است، چون در واقع با آوردن شخصی‌ به نام ولی‌ فقیه یا شاه ما داریم امضا می‌کنیم که فقط امروز که رای میدهیم انسان هستیم، ولی‌ از فردا دیگر حق دست زدن به آن مقام شاه یا ولی‌ فقیه را نداریم، و این یعنی‌ پذیرش گوسفندی در آینده.

یا مثلا اینکه آیا رئیس حکومت حق دارد بیش از دو دوره کاندیدا شود یا نه، باید دنیا برگزاری رای گیری راجع به این موضوع را ممنوع اعلام کند ولو اینکه یک ملتی‌ در یک برهه‌ای آنقدر شیفته یک رهبری شده باشد که ۱۰۰% آن ملت او را برای دوره سوم بخواهند، ولی‌ نباید حتا به این ملت اجازه داد که راجع به این موضوع رای بگیرند و کشوری که بخواهد چنین رای گیری برای نامحدود کردن دوران ریاست جمهوری برگزار کند ولو همه مردمش موافق باشند باید با تحریم و واکنش بین المللی روبرو شود.

مبنای منطقی‌ این واکنش جهانی‌ این است که "همه چیز را همگان دانند"، یعنی‌ همانطور که حتا در فدرال‌ترین کشور‌ها هم، یک ایالت حق ندارد راجع به همه چیز به تنهایی‌ تصمیم بگیرد و قواعدی هست که از سوی‌ حکومت مرکزی به ایالت‌ها تحمیل میشود، در دنیا هم قواعدی هست که حاصل تجربه صدها ساله کلّ بشریت است و بنابراین هر کشوری باید آنهارا بپذیرد ولو اینکه مردم خودش در مقطع خاصی‌ نظر دیگری داشته باشند.

Saturday, March 12, 2011

راه نجات ۲ خانواده موسوی و کروبی از گیر افتادن در بازی کثیف حکومت این است که به حرف‌های آنها در مورد شرایط پدر و مادرشان اطمینان نکنیم.

هرچه اطمینان ملت به حرف‌های دختران موسوی یا پسران کروبی بیشتر شود، رژیم بیشتر آنها را برای شرکت در بازی کثیف خود زیر فشار خواهد گذارد!

در جایی‌ که این روز‌ها خیلی‌ سیاسیون پر سابقه را ناچار کرده اند تن‌ به خواسته نیروهای امنیتی بدهند، برای رژیم اصلا کاری ندارد که این فرزندان معصوم موسوی و کروبی را هم مجبور به گفتن دروغی کند یا آنها را از گفتن حقیقتی بازدارد. البته منظورم این نیست که اینبار این بیانیه اخیر خانواده موسوی حتما دیکته شده رژیم است، نه ممکن است یکی‌ دو باری هم رژیم به این فرزندان اجازه دهند حرف خودشان را به ملت بزنند و حتا آنها موقتا بتوانند از شرایط بد والدین خود بگویند. ولی‌ اگر ما عادت کنیم که حرف‌های آنها را باور کنیم (چه دربارهٔ شرایط بد یا خوب والدین باشد فرقی‌ نمیکند)، آنگاه دیگر رژیم می‌داند که چطوری با تحت فشار گذاشتن این خانواده‌ها آنها را مجبور به تکرار دیکته‌های حکومت کند. (دستگیری داماد سروش را از یاد نبرده ایم).به نظر من دیداری که فقط محدود به فرزندان باشد در درست بودن آن باید شک کرد، چه برسد به اینکه الان فقط یکی‌ از دختران موسوی مدعی است که دیداری با پدر و مادر داشته است. کاملا ممکن است که حتا این یک دختر موسوی را طوری تهدید کرده باشند که به دو خواهر دیگر خود هم حقیقت را نگوید.

تا زمانی‌ که آنها نتوانند با بیرون تماس آزاد داشته باشند، ما آنها را زندانی میدانیم، رژیم می‌خواهد با نشان دادن مقطعی آنها در خانه‌شان یا خاموش و روشن کردن چراغ کاری کند که ما همواره در حال سردرگمی یا شرمندگی و عذر خواهی‌ از خبر قبلی‌ در مورد دستگیری آنها باشیم و به تدریج حساسیت خود را به همه اخبار از دست بدهیم. اگر به فرض صد بار هم حدس و گمان‌های ما دربارهٔ وضعیت این عزیزان غلط از آب دربیاید، هیچ نیازی به شرمندگی نیست که سایت‌هایی‌ مثل جرس عذر خواهی‌ کردند از اخبار قبلی‌ خود! شرمندگی آن متعلق به رژیمی‌ است که راه کسب خبر صحیح را عامدانه بسته است، نه مایی که هیچ راهی‌ به جز حدس و گمان از روی شواهد ضعیف برایمان نمانده. بماند که خود گردانندگان جرس هم ممکن است اتفاقی‌ برایشان افتاده باشد.

.

Friday, February 18, 2011

بحرینی‌های عزیز، نوبت شما بعد از ایران است، نه الان!

عراق و افغانستان تقریبا در قد و اندازه ایران بودند و ببینید که ایران چگونه دموکراسی را در این دو کشور از طریق گونی پول و خریدن سیاستمداران یا تهدید و تطمیع ۵۰% مسموم کرده. لبنان که کوچکتر است دموکراسی آن به وسیله ایران ۹۰% مسموم شده، حالا بحرین را در نظر بگیرید که اولا از نظر اندازه حتا در مقایسه با لبنان هم قطره‌ای بیش نیست، دوما کنار گوش ایران است و ایران برای دسترسی به آن نیاز به هیچ واسطه‌ای ندارد ، سوماً اکثریت قاطع شیعه دارد و متاسفانه تجربه انتخاباتی آن نشان داده که مردم به این احزاب شیعه رای هم میدهند، و چهارماً حکومت ایران سالهاست که در حال تربیت آخوند شیعه بحرینی است. تصورش سخت نیست که رژیم ایران چه بر سر دموکراسی بحرینی خواهد آورد.

هرقدر انقلاب در مصر و تونس و یمن و لیبی‌ نوید بخش است، انقلاب بحرین در شرایط فعلی افق جالبی‌ ترسیم نمیکند. فکر می‌کنم بحرینی‌ها برای انقلابشان مجبورند صبر کنند تا حکومت ایران یا سرنگون شود یا به شدت ضعیف شود.

Wednesday, January 19, 2011

مردم ایران را ارج بگذاریم برای آنچه که امروز هستند و آنچه که در ۱.۵ سال اخیر انجام دادند، و ملامتشان نکنیم برای آنچه که ۳۰ سال پیش بودند و آنچه که در

مردم ایران را ارج بگذاریم برای آنچه که امروز هستند و آنچه که در ۱.۵ سال اخیر انجام دادند، و ملامتشان نکنیم برای آنچه که ۳۰ سال پیش بودند و آنچه که در ۱.۵ سال اخیر بدان دست نیافتند.

قاعده پذیرفته شده‌ای هست در علم تصمیم گیری که می‌گوید: در کوتاه مدت گاهی‌ به دلیل بد اقبالی یا نقش عوامل پیش بینی‌ نشده بهترین عملکرد‌ها هم به نتیجه مطلوب منجر نمیشوند. اما عملکرد صحیح قطعاً در دراز مدت به دلیل کمرنگ شدن اثر عوامل تصادفی به نتیجه درست منجر میشود.

مثلا کسی‌ که تمام درآمدش را صرف خرید بلیط بخت آزمایی می‌کند عملش غلط بوده است، حتا اگر همین دیروز بلیط بخت آزمایی را برنده شده باشد ولی‌ کسی‌ که درآمدش را پس انداز کرده عملکردش درست بوده ولو اینکه همین دیروز اموالش بر اثر عاملی خارج از کنترل او آسیب دیده باشد.

بنابراین عملکرد مردم ایران در فردای انتخابات را باید با معیار آنچه انجام دادند برسی‌ کنیم که قابل تحسین بود نه با آنچه که بدان دست یافتند که قطعاً آن چیزی نبوده که همه ما آرزویش را داشته ایم، به این ملت هم باید افتخار کرد و امیدوار بود و هم امیدبخشی کرد به دیگران.

این حکومت در مسیر غلطی پا گذارده که ریزش مداوم از سوی اردوی حکومت به سوی اردوی مردم را میبینیم ولی‌ عکسش را نمی‌بینیم، این یعنی‌ زمان بهترین دوست و متحد ماست و به شرط استقامت، پیروزی نزدیک است.